شهر شعر

متن آهنگ محسن چاوشی بانوی عمارت - شهر شعر

محسن چاوشی بانوی عمارت

متن آهنگ محسن چاوشی بانوی عمارت

متن آهنگ محسن چاوشی بانوی عمارت

شعر: شهریار

 

چه شد که بار دگر یاد آشنا کردی

چه شد که شیوه بیگانگی رها کردی

به قهر رفتن و جور و جفا شعار تو بود

چه شد که بر سر مهر آمدی وفا کردی

منم که جور و جفا دیدم و وفا کردم

تویی که مهر و وفا دیدی و جفا کردی

بیا که چشم تو تا شرم و ناز دارد کس

نپرسد از تو که این ماجرا چرا کردی

بیا که چشم تو تا شرم و ناز دارد کس

نپرسد از تو که این ماجرا چرا کردی

♫♫♫

متن آهنگ بانوی عمارت محسن چاوشی

♫♫♫

بیا که با همه نامهربانیت ای ماه

خوش آمدی و گل آوردی و صفا کردی

اگر چه کار جهان بر مراد ما نشود

بیا که کار جهان بر مراد ما کردی

بیا که چشم تو تا شرم و ناز دارد کس

نپرسد از تو که این ماجرا چرا کردی

بیا که چشم تو تا شرم و ناز دارد کس

نپرسد از تو که این ماجرا چرا کردی

بیا که چشم تو تا شرم و ناز دارد کس

نپرسد از تو که این ماجرا چرا کردی

بیا که چشم تو تا شرم و ناز دارد کس

نپرسد از تو که این ماجرا چرا کردی

 

اشتراک در شبکه اجتماعی

ارسال دیدگاه جدید

به نکات زیر توجه کنید

  • نظرات شما پس از بررسی و تایید نمایش داده می شود.
  • لطفا نظرات خود را فقط در مورد مطلب بالا ارسال کنید.