شهر شعر

متن آهنگ هاتف شهر بی دل - شهر شعر

هاتف شهر بی دل

متن آهنگ هاتف شهر بی دل

متن آهنگ هاتف شهر بی دل

 

دوباره آتش عشقم به سر زد

بیا ترسم قلم دستم بلرزد

تو را گفتم برو چندی دگر راه

که در این آسمان گم کرده ره ما

کجا عشقی تواند کرد منزل

به شهری که ندارد هیچ کس دل

دوباره آتش عشقم به سر زد

بیا ترسم قلم دستم بلرزد

تو را گفتم برو چندی دگر راه

که در این آسمان گم کرده ره ما

بیابم رنگی از رنگین کمانی

ببر زین جا مرا هر جا که دانی

نه جای من نه جای توست اینجا

که باید دست از دل شست اینجا

♫♫♫

متن آهنگ شهر بی دل هاتف

♫♫♫

کجا عشقی تواند کرد منزل

به شهری که ندارد هیچ کس دل

قلم تنها سفر کرد آخر آن شب

گریزان بود از جهل مرکب

فراخوان ذورقش از بهر بی دل

فراری شد قلم از شهر بی دل

چنان میرفت که از باد اشکو بارید

نماند آنجا دلش بی یادگاری

زخون خود دادم قطره ای چند

که بنویسم برایش آخرین پند

به اشک و زاری و با ناله و آه

شنیدم با خود این میگفت در راه

ندارد هستی بی عشق رنگی

نوشت آن شب قلم بر تخته سنگی

اگر چه با دلی پر وهم میرفت

شنیدم سوی شهر فهم میرفت

نه جای من نه جای توست اینجا

که باید دست از دل شست اینجا

کجا عشقی تواند کرد منزل

به شهری که ندارد هیچ کس دل

 

اشتراک در شبکه اجتماعی

ارسال دیدگاه جدید

به نکات زیر توجه کنید

  • نظرات شما پس از بررسی و تایید نمایش داده می شود.
  • لطفا نظرات خود را فقط در مورد مطلب بالا ارسال کنید.